راپانزل شاهزاده گمشده اي بود كه به تازگي به سرزمينش برگشته بود. او قرار بود با فلين ازدواج كنه. در كليسا هنگام مراسم ازدواج حلقه هاي ازدواج به پاسكال(افتاب پرست) و ماكسيموس(اسب سلطنتي) سپرده شده بود. اما ناگهان ماكسيموس عطسش گرفت و حلقه ها از كليسا به بيرون پرت شدن!

بخش 1
متوسط |
|
هیچ دیدگاهی ثبت نشده است
برای ارسال دیدگاه وارد حساب کاربری خود شوید.